بی وقر


مترادف بی وقر: بی وقار، جلف، سبک

متضاد بی وقر: موقر، وزین

لغت نامه دهخدا

بی وقر. [ وَ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + وقر ) بی اعتبار و بی تمکین. ( آنندراج ). بی اعتبار. ( ناظم الاطباء ). || سبک. جلف. ( ناظم الاطباء ). بی وقار. و رجوع به وقر شود.

فرهنگ فارسی

بی اعتبار و بی تمکین ٠ بی اعتبار ٠ یا سبک ٠ جلف ٠

گویش مازنی

/bivaghr/ بی ارزش و فاقد متانت لازم در شخصیت

پیشنهاد کاربران

بی سنگ. [ س َ ] ( ص مرکب ) ( از: بی سنگ ) بی وقار و تمکین. ( رشیدی ) . کنایه از بی وقر باشد. ( انجمن آرا ) . سبک و بی وقار. ( از آنندراج ) :
اسکاف گه بروی گدا روی پیر خنگ
بی سنگ غر زنی که سرت باد زیر سنگ.
...
[مشاهده متن کامل]

سوزنی.
در باب شاعری که مباد اوی امیر شعر
بی سنگ شاعری است بکوبم سرش بسنگ.
سوزنی.
من بی سنگ خاکی مانده دلتنگ
نه در خاکم در آسایش نه در سنگ.
نظامی.
و رجوع به سنگ شود. || بی طاقت :
ملک بی سنگ شد زان سنگ سفتن
که بایستش بترک لعل گفتن.
نظامی.

بپرس