بی همت. [ هَِ م ْ م َ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + همت ) که همت ندارد. فاقد همت. کاهل. ( ناظم الاطباء ). رجوع به همت شود. || آنکه ثابت قدم نباشد. ( آنندراج ). بی ثبات. ( ناظم الاطباء ) : جناب عشق بلند است همتی حافظ که عاشقان ره بی همتان بخود ندهند.
حافظ.
|| بدون سعی و کوشش. || بدون هوس. || فروتن. || بی غیرت. ( ناظم الاطباء ). رجوع به همت شود.
فرهنگ فارسی
که همت ندارد . فاقد همت . یا آنکه ثابت قدم نباشد . یا بدون سعی و کوشش .