بی نفسی. [ ن َ ف َ ] ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی نفس. عجز. اضطرار. خموشی از ناتوانی : یکسو افکن ز طبع بی نفسی تات باشد چو روح قدر و خطر.سنائی.و رجوع به نفس شود.