بی نشاطی

لغت نامه دهخدا

بی نشاطی. [ ن َ / ن ِ ] ( حامص مرکب ) کسالت. رخوت. سستی :...کسلانی و بی نشاطی و فرامشتکاری و کندفهمی تولد کند. ( ذخیره خوارزمشاهی ).

فرهنگ فارسی

کسالت ٠ رخوت ٠ سستی ٠

پیشنهاد کاربران

بپرس