بی ناخن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
بی ناخن:پست بی خیر. خودخواه بی انصاف.
نمونه:ای رذل بی ناخن. ( کلیدر ج ۹ص۲۵۶۴ ) محمدجعفر نقوی
نمونه:ای رذل بی ناخن. ( کلیدر ج ۹ص۲۵۶۴ ) محمدجعفر نقوی
بی ناخن ؛ یک اصطلاح لکی است، به معنای فردی یا گروهی که فقط به نفع خود کار می کنند و اگر کسی به گردن آنها حق داشته باشد ، ویا از آنها کمک بخواهد و یا انتظار مساعدت داشته با شد ، با کمال بی چشم و رویی ،
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
هیچ کاری برایت انجام نمی دهد . مردم به اینطور افراد یا خانواده هایی ، مردم بی ناخن گفته می شوند . به عبارت دیگر در زندگی اجتماعی و سیاسی و فرهنگی فقط برای خود و نفع خود و اقربای درجه اول خودانجام وظیفه می نمایند. در هر آبادی و روستا احتمالا چنین افرادی پیدا شود. مردم به آنها بی ناخن گویند .