بی مونس. [ ن ِ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + مونس عربی ) بی دوست و همدم. که هم صحبت ندارد:افتاده چو زلف خویش در تاب بی مونس و بی قرار و بی خواب.نظامی.رجوع به مونس شود.