به یک دانه گندم در ای هوشیار
مسیح است بسیار و بی منتهی است.
ناصرخسرو.
دریای سبز سرنگون پرگوهربی منتهی.ناصرخسرو.
خود ز بیم این دم بی منتهی بازخوان فأبین ان یحملنها.
مولوی.
این ندانستند ایشان از عمی هست فرقی در میان بی منتهی.
مولوی.
و رجوع به منتهی شود.