بی منت. [ م ِن ْ ن َ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + منت = منةعربی ) بدون احتیاج به درخواست. بی عرض و نیاز و التماس. بدون قبول احسان. بطور آزادی و اختیار و خالصاًلوجه اﷲ. ( ناظم الاطباء ). نعمت دادن بکسی و بار منت ننهادن بر او و بی من و اذی. ( آنندراج ) : ترا چه باید خواند ای بهار بی منت ترا چه دانم گفت ای بهشت بی دربان.
فرخی.
- دهنده بی منت ؛ خدای تعالی. رجوع به منت و منة شود.
فرهنگ فارسی
بدون احتیاج به درخواست . بی عرض و نیاز و التماس . بدون قبول احسان . بطور آزادی و اختیار و خالصا لوجه الله .
پیشنهاد کاربران
بی چشم داشت
بدون به رخ کشیدن
بی منت یا بی دریغ را واژه ای پیدا نکردم که پارسی باشد بنابراین ناچاریم از واژه ای بهره ببریم تا بیان کنیم من " با گشادگی" را یافتم که می توان به جای آنها بکار گرفت ، انها بدون یک صفت هستند که با یک صفت جایگزین می شوند پس : بی منت # با گشادگی