بی ملاحظه
/bimolAheze/
مترادف بی ملاحظه: بی احتیاط، بی مبالات، بی محابا، نترس، بی پروا
متضاد بی ملاحظه: ملاحظه کار
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
بی پروا، عاری از حس مسئولیت، بی اعتنا، بی ملاحظه، بی بیاک
لا قید، بی فکر، بی ملاحظه، ناشی از بی فکری
بی پروا، بی فکر، بی ملاحظه، سهل انگار
بی احتیاط، بی ملاحظه، فاقد حس تشخیص، بی تمیز
بی پروا، بی احتیاط، بی ملاحظه
بی توجه، بی ملاحظه، نسنجیده، غیر قابل ملاحظه
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
بی ملاحظه: آن که پیامدهای کار، گفتار یا نوشتاری را به خوبی در نظر نمی گیرد و کاری را انجام می دهد یا سخنی می گوید یا نوشته ای را پخش می کند که یا ترسی از پیامدهای آن ندارد و یا از روی بی خردی چنین می کند و اگر پیامدهای ناگواری برایش داشته باشد با پر رویی انکار می کند و یا شرمنده و پشیمان می شود.
... [مشاهده متن کامل]
بی پیشوندی پارسی و ملاحظه واژه ای عربی است؛ همتای پارسی این است:
بی دائیدی ( دری - اوستایی )
... [مشاهده متن کامل]
بی پیشوندی پارسی و ملاحظه واژه ای عربی است؛ همتای پارسی این است:
بی دائیدی ( دری - اوستایی )
اربب
بی ملاحظه به کسی می گویند که حرف آخر رو اول بزند ، شرایط طرف مقابل رو در نظر نگیرد و حرفاش رو بزند ، با کینه رفتار کند و با کینه حرف بزند ، بدون در نظر گرفتن شرایط محیط جا و مکان و روحی و روانی طرف مقابل
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
نقاط ضعف طرف مقابل رو بازگو کند، در کل وقتی در موقعیت بی ملاحظه ای قرار بگیرد نه آبروی خودش براش مهمه نه آبروی طرف مقابل
برابر فارسی بی ملاحظه، بی چشم و رو است
بی پروا
بی پروای دیگران، نابخرد، بی اندیش
بی پروای دیگران، نابخرد، بی اندیش
سلیم
بی ملاحظه: بی اندیشه، بدون اندیشیدن.
بی ملاحظه: بی اندیشه، بدون اندیشیدن.
کسی که رعایت و ملاحظه ی طرف مقابلش را نکند نسبت به او بی ملاحظه بوده است.
پاچه ورمالیده