بی معطلی

/bimo~attali/

معنی انگلیسی:
prompt, quick, prompt(ly), quick(ly), pronto, snappy

لغت نامه دهخدا

بی معطلی. [ م ُ ع َطْ طَ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + معطل + ی ) فوری. بدون تأخیر. بیدرنگ. رجوع به معطل شود.

فرهنگ فارسی

فوری . بدون تاخیر . بیدرنگ .

پیشنهاد کاربران

بپرس