بی مشقت
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
بی خون دل ؛ بی تعب. بی رنج. بی تحمل مشقت :
دولت آنست که بی خون دل آید به کنار
ور نه با سعی و عمل باغ جنان این همه نیست.
حافظ
دولت آنست که بی خون دل آید به کنار
ور نه با سعی و عمل باغ جنان این همه نیست.
حافظ