بی مشغله

لغت نامه دهخدا

بی مشغله. [ م َ غ َ ل َ / ل ِ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + مشغله ) بی کار. بی خیال. فارغ البال. بی سرگرمی :
در آن دشت میگشت بی مشغله
گهش در گیاروی گه در گله.
نظامی.
و رجوع به مشغله شود.

فرهنگ فارسی

بی کار . بی خیال . فارغ البال . بی سرگرمی .

پیشنهاد کاربران

بپرس