بی مسمی

لغت نامه دهخدا

بی مسمی. [ م ُ س َم ْ ما ] ( ص مرکب ) ( از: بی + مسمی ) نامزد نشده : اسم بی مسمی ؛ اسمی که دارای نامزد نباشد. ( ناظم الاطباء ). در تداول عامه ، اسم بی مسمی بدان گویند که مطابق با حقیقت نباشد چون اسم کافور برای برزنگی که اسمی است بی مسمی.

فرهنگ فارسی

نامزد نشده اسم بی مسمی اسمی که دارای نامزد نباشد . در تداول عامه اسم بی مسمی بدان گویند که مطابق با حقیقت نباشد چون اسم کافور برای برزنگی که اسمی است بی مسمی .

فارسی به عربی

ملخص

پیشنهاد کاربران

بپرس