بی مددی. [ م َ دَ ] ( حامص مرکب ) بی یار و یاور بودن. نداشتن مددکار : کز بی مددی و بی سپاهی کردم بفریب صلحخواهی.نظامی.در خیال دروغ بی مددیست راستی حکم نامه ابدیست.؟