بی محبت


معنی انگلیسی:
unkind, unaffactionate

مترادف ها

unkind (صفت)
بی عاطفه، نامهربان، بی مهر، بی محبت

فارسی به عربی

قاس

پیشنهاد کاربران

کسی که نسبت به نزدیکان و عزیزان نامهربان بی مهر و بی توجه باشد
نسبت به نزدیکان و عزیزان نامهربان بی مهر و بی توجه باشد
کسی که بدی و بی مهری و بی محبتی و بی توجهی کند.
سست مهر. [ س ُ م ِ ] ( ص مرکب ) آنکه دارای مهر و محبت اندکی باشد. ( ناظم الاطباء ) . بی وفا. بی محبت . که باندک تغییر حال دل از محبت برگیرد :
چو بیچاره شد پیشش آورد مهد
که ای سست مهر فراموش عهد.
...
[مشاهده متن کامل]

سعدی .
دلبر سست مهر سخت جفا
صاحب دوست رای دشمن خوی .
سعدی .
عروس ملک نکوروی دختریست ولیک
وفا نمیکند این سست مهر با داماد.
سعدی .

محبت نکردن

بپرس