بی قید
/biqeyd/
مترادف بی قید: بی اعتنا، بی بندوبار، بی فکر، بی مبالات، سپوزکار، لاابالی، لاقید
متضاد بی قید: مسئول، مقید
برابر پارسی: سبکبال، آزاده، آسانگیر
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
۲. بی بند.
۳. بی علاقه.
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
حواس پرت، گیج، بی قید، بی فکر، سبک سر
سست، لا ابالی، غفلت کار، بی قید، بی مبالات
اسان، بی قید، اسان گیر
بی پروا، بی قید
لا ابالی، بی قید، بی فکر، هردمبیل
خل، سبک، بی قید، سبک مغز، خوش گذران، بی فکر
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
ولنگار
لاابالی . . . . . . .
سبک انگار