بی قوت. [ ق ُوْ وَ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + قوّت ) بی زور. ضعیف : این شتر قوی لاغر است وبی قوت. ( انیس الطالبین ص 202 ). و رجوع به قوت شود. بی قوت. ( ص مرکب ) ( از: بی + قوت ) بی غذا. بی خوراک.
فرهنگ فارسی
بی غذا . بی خوراک
مترادف ها
atonic(صفت)
ضعیف، سست، بی تکیه، بی صدا، بی قوت، مربوط به سستی و بی قوتی