بی قصور

لغت نامه دهخدا

بی قصور. [ ق ُ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + قصور ) بی جرم. بی گناه. ( آنندراج ). || بدون کوتاهی. || بی عیب ونقصان. کاملانه. ( ناظم الاطباء ). رجوع به قصور شود.

فرهنگ فارسی

بی جرم . بیگناه . یا بدون کوتاهی . یا بی عیب و نقصان . کاملانه .

پیشنهاد کاربران

بپرس