بی قاعدگی
مترادف بی قاعدگی: آشفتگی، بی ضابطگی، بی نظمی، بی هنجاری
متضاد بی قاعدگی: قاعده مندی، قانونمندی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
غیر عادی بودن، بی قاعدگی، وضع غیر عادی، خاصیت غیرطبیعی
بی قاعدگی، بی نظمی، سقم، بی ترتیبی، یبوست، نا منظمی
بی قاعدگی، بی قیدی در امور اخلاقی و جنسی
بی قاعدگی، غرابت، گریز از مرکز، دوری از مرکز
بی قاعدگی، جلو امدگی یا عقب رفتگی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید