بی قاعده
/biqA~ede/
مترادف بی قاعده: آشفته، بی ضابطه، بی قانون، بی نظم، بی هنجار، هردمبیل
متضاد بی قاعده: قاعده مند، قانونمند، باقاعده، ضابطه دار
برابر پارسی: نا هنجار، بی هنجار
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
۲. بی اساس.
واژه نامه بختیاریکا
دانشنامه عمومی
بی قاعده (آلبوم نلی فورتادو). بی قاعده ( به انگلیسی: Loose ) سومین آلبوم استودیویی خوانندهٔ پاپ نلی فورتادو است که در سال ۲۰۰۶ منتشر شد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفمترادف ها
غیر عادی، بی ترتیب، خلاف قاعده، غیر معمولی، بی قاعده، نا مرتب، بی رویه
بی ترتیب، بی قاعده، پرت، درهم و برهم، بی ربط
بی ترتیب، بی قاعده، بدون اسلوب، بی رویه، بی سبک
سست، بی قاعده، شل، ول، هرزه، گشاد، ازاد، بی ربط، بی بند و بار، فروهشته، لق، بی پایه
غیر معمولی، بی قاعده
بی قاعده، بی قید در امور جنسی
بی قاعده، بی بربست
بی قاعده، غیر رسمی، بی تشرفات، خصوصی
بی قاعده، بی نظم و ترتیب، شلم شوربا
فارسی به عربی
( بی قاعده (در مورد فعل ) ) شاذ
شاذ
پیشنهاد کاربران
بی دستور، بی ایرایش:بی قاعده. ناایستا بی ایستا.
بی طور. [ طَ / طُو ] ( ص مرکب ) ( از: بی طور ) بدوضع. بی روش. بدسلوک. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به طور شود.
بی در و پیکر
نا هنجار
بی رسم و راه . [ رَ م ُ ] ( ص مرکب ) بی طریق و آیین . بی قاعده و قانون . رجوع به رسم و راه شود.
هردمبیل
هر دم بیل دلقک تهران در عصر ناصری بود. او مردی خوش ذوق بود و کلمات و مطالب جالبی بر زبان می آورد. هرجا نمایان می شد، پیرامونش گرد می آمدند و از شوخی و متلک های او می خندیدند.
وی را جزو دلقک های سیار شهر طهران محسوب کرده اند. به نظر می رسد که دلقک های سیار دلقک هایی بوده اند که در نقاط مختلف شهر طهران و برای مردم عادی به لودگی و مسخرگی می پرداخته اند و آنها را راهی به دربار شاهان نبوده است. از جمله این قبیل دلقک های طهران قدیم، به جز هردمبیل، می توان به افرادی همچون پهلوان کچل، میرزا زکیخان، مهدی حمال و شغال الملک اشاره کرد.
... [مشاهده متن کامل]
ناصر نجمی در کتاب طهران عهد ناصری می نویسد:
هرکجا که [هردمبیل] ظاهر می گردید، مردم پیرامونش جمع می شدند و از سخنان او که گاهی توأم با طنز و شوخی و متلک و حرف های نیشدار بود، بهره مند می گردیدند.
( ریشه شناسی ) =طبق لغت نامه دهخدا، مرکب از دو کلمه �هردن� به معنی گاهگاه و �بیر� به معنی یک است: یعنی بدون نظم. نه بترتیب نیکو. نه بنظم شایسته. بی رویه. بی معنی. نابجای. چرند. عوام هردمبیل و هردنبیل گویند.
الله بختی
هر دم بیل دلقک تهران در عصر ناصری بود. او مردی خوش ذوق بود و کلمات و مطالب جالبی بر زبان می آورد. هرجا نمایان می شد، پیرامونش گرد می آمدند و از شوخی و متلک های او می خندیدند.
وی را جزو دلقک های سیار شهر طهران محسوب کرده اند. به نظر می رسد که دلقک های سیار دلقک هایی بوده اند که در نقاط مختلف شهر طهران و برای مردم عادی به لودگی و مسخرگی می پرداخته اند و آنها را راهی به دربار شاهان نبوده است. از جمله این قبیل دلقک های طهران قدیم، به جز هردمبیل، می توان به افرادی همچون پهلوان کچل، میرزا زکیخان، مهدی حمال و شغال الملک اشاره کرد.
... [مشاهده متن کامل]
ناصر نجمی در کتاب طهران عهد ناصری می نویسد:
هرکجا که [هردمبیل] ظاهر می گردید، مردم پیرامونش جمع می شدند و از سخنان او که گاهی توأم با طنز و شوخی و متلک و حرف های نیشدار بود، بهره مند می گردیدند.
( ریشه شناسی ) =طبق لغت نامه دهخدا، مرکب از دو کلمه �هردن� به معنی گاهگاه و �بیر� به معنی یک است: یعنی بدون نظم. نه بترتیب نیکو. نه بنظم شایسته. بی رویه. بی معنی. نابجای. چرند. عوام هردمبیل و هردنبیل گویند.
الله بختی