بی فرزندی
/bifarzandi/
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
بی فرزندی ( به انگلیسی: Childlessness ) ، حالت بچهدار نشدن است. بی فرزندی ممکن است اهمیت شخصی، اجتماعی یا سیاسی داشته باشد.
بی فرزندی، که ممکن است بر حسب انتخاب یا شرایط باشد، از بی فرزندی داوطلبانه، که به آن «بی فرزندی آزادانه» نیز می گویند، که به صورت داوطلبانه بدون فرزند است، و از تولدستیزی که در آن بی فرزندی ترویج می شود، متمایز می شود. شمار افراد بالای ۵۰ سال در بریتانیا بدون فرزند بزرگسال در سال ۲۰۲۳، نزدیک ۲۰ درصد گزارش شده است.
... [مشاهده متن کامل]


بی فرزندی، که ممکن است بر حسب انتخاب یا شرایط باشد، از بی فرزندی داوطلبانه، که به آن «بی فرزندی آزادانه» نیز می گویند، که به صورت داوطلبانه بدون فرزند است، و از تولدستیزی که در آن بی فرزندی ترویج می شود، متمایز می شود. شمار افراد بالای ۵۰ سال در بریتانیا بدون فرزند بزرگسال در سال ۲۰۲۳، نزدیک ۲۰ درصد گزارش شده است.
... [مشاهده متن کامل]

