بی غور

لغت نامه دهخدا

بی غور. [ غ َ / غُو ] ( ص مرکب ) ( از:بی + غور ) بی پایاب. کم عمق و پایاب. || بی اندیشه و بی فکر. ( ناظم الاطباء ). رجوع به غور شود.

فرهنگ فارسی

بی پایاب . کم عمق و پایاب . یا بی اندیشه و بیفکر .

پیشنهاد کاربران

بی انتها
بی سرانجام
بی پایان
دبیری که آن حرفها را شناخت
درین غار بی غور منزل نساخت
✏ �نظامی�