بی غرضی. [ غ َ رَ ] ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی غرض. بی طمعی. خلوص. صداقت. ( ناظم الاطباء ). || عدالت. عدم دشمنی و قصد بد : صانع قادر دگر ز بی غرضی گنبد گردان زرنگار کند.ناصرخسرو.