دیکشنری
مترجم
بپرس
بی غذایی
/biqazAyi/
برابر پارسی
: بی خوراکی
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
بی غذایی. [ غ َ ] ( حامص مرکب ) بی خوراکی. بی طعامی. بی قوتی.
فرهنگ فارسی
بیخوراکی . بیطعامی . بی قوتی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها