بی عیب

/bi~eyb/

مترادف بی عیب: پاک، مبرا، بی نقص، سالم، صحیح، کامل

متضاد بی عیب: عیبناک، معیوب

معنی انگلیسی:
faultless, sound, in perfect condition, flawless, immaculate, irreproachable, perfect, perfection, pure, spotless, unexceptionable, watertight, whole, squeaky-clean

لغت نامه دهخدا

بی عیب. [ ع َ / ع ِ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + عیب ) بی نقص. ( آنندراج ). سلام. سلیم. سالم. بی آهو. درست. بری. ( یادداشت مؤلف ) :
بپرسید دیگر که بی عیب کیست
نکوهیدن آزادگان را ز چیست .
فردوسی.
خهی گزیده و زیبا و بی بدل چو خرد
زهی ستوده و بی عیب و پاک چون قرآن.
فرخی.
کرا بداد هنر نیز عیب داد خدای
مگر ترا که تو بی عیب و سربسر هنری.
عنصری.
اوستاد اوستادان زمانه عنصری
عنصرش بی عیب و دل بی غش و دینش بی فتن.
منوچهری.
پندی بمزه چو قند بشنو
بی عیب چو باره سمرقند.
ناصرخسرو.
پاک و بی عیب خدایی که قدیر است و عزیز
ماه و خورشید مسخر کند و لیل و نهار.
سعدی.
گر دلم در عشق تو دیوانه شد عیبش مکن
بدر بی نقصان و زر بی عیب و گل بی خار نیست.
سعدی.
این چه عیب است کز آن عیب خلل خواهد بود
ور بود نیز چه شد مردم بی عیب کجاست ؟
حافظ.
معشوقه ٔبی عیب مجوی. ( شیخ ابوسعید ابوالخیر از اسرارالتوحید ). و رجوع به عیب شود.
- بی عیب و علت ؛ بی نقص. سالم.
- بی عیب و نقص ؛ بی نقص و کاستی. رجوع به عیب شود.

فرهنگ عمید

بی نقص، بی آفت، بی ضرر.

دانشنامه عمومی

بی عیب (فیلم ۲۰۰۷). بی عیب ( انگلیسی: Flawless ) فیلمی در ژانر سرقت، جنایی و درام به کارگردانی مایکل ردفورد است که در سال ۲۰۰۷ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به مایکل کین، دمی مور، لمبرت ویلسون، جاس آکلند و ناتالی دورمر اشاره کرد.
عکس بی عیب (فیلم ۲۰۰۷)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

سالم

مترادف ها

perfect (صفت)
کامل، درست، بی عیب، اتم، مکمل، سرامد، گسترده، تمام عیار، کاملا رسیده

all right (صفت)
صحیح، خیلی خوب، بسیار خوب، حتمی، فرخنده، بی عیب، موثق

entire (صفت)
درست، تمام، سراسر، بی عیب، دست نخورده، یکتیع

spotless (صفت)
بی عیب، بی لکه، بی خال

flawless (صفت)
بی عیب

faultless (صفت)
بی عیب، بی تقصیر

sound (صفت)
دقیق، بی عیب، بی خطر، استوار، سالم، مستدل

blameless (صفت)
بی عیب، منزه، بی گناه، منزه از گناه، بی تقصیر

intact (صفت)
کامل، بی عیب، دست نخورده، سالم، صدمه ندیده

fault-free (صفت)
بی عیب، بی نقص

unexceptionable (صفت)
بی عیب، استثناء ناپذیر، انتقاد ناپذیر

indefectible (صفت)
درست، بی عیب، عیب نکردنی، خراب نشدنی

point-device (صفت)
بی عیب، بسیار درست، کاملا راست

serviceable (صفت)
قابل استفاده، سودمند، بی عیب، تعمیر پذیر، روبراه شدنی، بدرد خور

فارسی به عربی

بدون بقع , سلیم , صوت , کامل , لا عیب فیه , مثالی

پیشنهاد کاربران

درست
تندرست
بی عوار ؛ بی عیب. خالی از عیب و نقص :
آن سگان کت جان نگردد بی عوار از عیبشان
تا نشویی تن به آب دوستی آل عبا.
ناصرخسرو.
تمام عیار
سره
تمام ، کامل
پاک، مبرا، بی نقص، سالم، صحیح، کامل، سلیم

بپرس