بی عاقبت. [ ق ِ ب َ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + عاقبت )بی فرجام. نافرجام. آنچه سرانجامش نیکو نبود و ببدی انجامد. ( ناظم الاطباء ) : پاداش کردار نامحمود این بدکردار بی عاقبت چیست ؟ ( سندبادنامه ص 230 ). اما دستوران بی عاقبت ، ابروار پیش آفتاب عدل او حجاب گشته اند. ( سندبادنامه ص 134 ). و رجوع به عاقبت شود.
فرهنگ فارسی
بی فرجام . نافرجام . آنچه سرانجامش نیکو نبود و به بدی انجامد .