بی طعم

/bita~m/

مترادف بی طعم: بدمزه، بی مزه

متضاد بی طعم: خوشمزه، خوش طعم

برابر پارسی: بی مزه

معنی انگلیسی:
flavourless, tasteless, flavorless, vapid

لغت نامه دهخدا

بی طعم. [ طَ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + طعم ) بی مزه و بی لذت. ( ناظم الاطباء ). تفه. بی مزه. شیت. ویر. مسیخ. ( یادداشت مؤلف ) :
نرم و تر گردد و خوشخوار و گوارنده
خار بی طعم که در کام حمار آید.
ناصرخسرو.
آب ماده ای است بی طعم. ( یادداشت مؤلف ).
رجوع به طعم شود.

فرهنگ عمید

بی مزه.

مترادف ها

insipid (صفت)
خنک، بی مزه، بی طعم، بیروح

flavorless (صفت)
بی سلیقه، بدون مزه، بی طعم

flavourless (صفت)
بی سلیقه، بدون مزه، بی طعم

فارسی به عربی

عدیم الطعم

پیشنهاد کاربران

بپرس