بی صورت کردن


معنی انگلیسی:
to ravish, to violate

لغت نامه دهخدا

بی صورت کردن.[ رَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول خراسان بمعنی بی بکارت کردن. بی سیرت کردن. رجوع به ترکیبات صورت شود.

فرهنگ فارسی

در تداول خراسان بمعنی بی بکارت کردن ٠ بی سیرت کردن ٠

پیشنهاد کاربران

بی صورت کردن ؛ با زنی یا امردی درآمیختن. عفت او راربودن.

بپرس