بی سر و سامان داشتن

پیشنهاد کاربران

بی سر و سامان داشتن ؛ پریشان خاطر داشتن. مضطرب و مشوش داشتن :
گر تو زین دست مرا بی سر و سامان داری
من به آه سحرت زلف مشوش دارم.
حافظ.

بپرس