بی سر و ته


مترادف بی سر و ته: باطل، بی معنی، بیهوده، بی ربط، نامربوط، پوچ، جفنگ، غیرمنطقی، من درآوردی، مهمل

متضاد بی سر و ته: منطقی

معنی انگلیسی:
turbid, unconnected, disconnected, incoherent, silly
having no definite beginning or end
, incoherent, empty, silly

لغت نامه دهخدا

بی سر و ته. [ س َ رُ ت َ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + سر + و + ته ) بی سر و بن. بی ابتدا و انتها: گفته های بی سر و ته ، خبر بی سر و ته ، دعوی بی سر و ته ، سخنان بی سر و ته ؛ لاطائل و بیهوده. ( از یادداشت مؤلف ).

فرهنگ عمید

۱. پهناور، بی پایان.
۲. [مجاز] سخن بی معنی، یاوه، بیهوده.

پیشنهاد کاربران

بپرس