بی سایه. [ ی َ / ی ِ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + سایه ) که سایه ندارد. || سخت شتابان در رفتار : چنان بی سایه شد چونان بی آزرم که بر چشمش جهان تاری شد از شرم.( ویس و رامین ).رجوع به سایه شود. || بی لطف و مهر.