بی ساز. ( ص مرکب ) ( از: بی + ساز ) مقابل ساخته.بی برگ. مرد بی ساز و برگ. ( یادداشت مؤلف ). مرد بی ساز و سلاح. عُطُل. ( منتهی الارب ). رجوع به ساز شود. - بی ساز و سامان ؛ ناآماده و غیرمستعد و نامهیا. ( ناظم الاطباء ). - || بی فایده. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
مقابل ساخته . بی برگ . مرد بی ساز و برگ . مرد بی ساز و سلاح .
فرهنگستان زبان و ادب
{a cappella, cappella} [موسیقی] موسیقی آوازی بدون همراهی ساز که تا قرن شانزدهم در اروپا بسیار رایج بوده است