بی زینهار


مترادف بی زینهار: بی امان، بی زنهار

لغت نامه دهخدا

بی زینهار. ( ص مرکب ) ( از:بی + زینهار ) بی زنهار. بی امان. بی پناه :
آهویی را کرد صیادی شکار
اندر آخر کردش او بی زینهار.
مولوی.
|| بی خوف و خدانترس. || که در آن امان و امنیت نیست. رجوع به زینهار شود.

فرهنگ فارسی

بی زنهار بی امان ٠ بی پناه ٠ یا بی خوف و خدا نترس ٠ یا که در آن امان و امنیت نیست ٠

پیشنهاد کاربران

بی زینهار ؛ بی امان. بی عهد. که امان ندهد :
چنین گفت مالک سرانجام کار
بدان کینه جویان بی زینهار.
شمسی ( یوسف و زلیخا ) .