بی زینهار. ( ص مرکب ) ( از:بی + زینهار ) بی زنهار. بی امان. بی پناه : آهویی را کرد صیادی شکاراندر آخر کردش او بی زینهار.مولوی.|| بی خوف و خدانترس. || که در آن امان و امنیت نیست. رجوع به زینهار شود.
بی زینهار ؛ بی امان. بی عهد. که امان ندهد :چنین گفت مالک سرانجام کاربدان کینه جویان بی زینهار. شمسی ( یوسف و زلیخا ) .+ عکس و لینک