بی زر
لغت نامه دهخدا
- بی زرخرید ؛ میسرشده بدون خریدن. ( ناظم الاطباء ).، بیزر. [ ب َ زَ ] ( ع اِ ) کدنگ گازران. ج ، بَیازِر. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). گزلک. میجنة. کدنگ. کودینه. چوب جامه کوب. ( یادداشت مؤلف ) ( زمخشری ). کدین گازر. ( از مهذب الاسماء ). و رجوع به دزی ج 1 ص 133 شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید