بی زحمت

/bizahmat/

برابر پارسی: خواهش می کنم

معنی انگلیسی:
easy, convenient, please, if you please, effortless, soft, painless

لغت نامه دهخدا

بی زحمت. [ زَ م َ ] ( ق مرکب ) ( از: بی + زحمت ) بی رنج.بدون مشقت. || سهل. آسان. ( فرهنگ فارسی معین ). || لطفاً ( در تداول عامه ). این کلمه را بگاه خواهش چیزی در مقام ادب از کسی بکار برند.

فرهنگ فارسی

۱ - بی رنج بدون مشقت . ۲ - سهل آسان. ۳ - لطفا : بیزحمت این نامه را به پست برسانید .

فرهنگ عمید

۱. آسان.
۲. (قید ) بی رنج، بی مشقت.

مترادف ها

easy (صفت)
ساده، ملایم، اسوده، سبک، روان، اسان، سهل، بی زحمت، بدون اشکال

فارسی به عربی

سهل

پیشنهاد کاربران

بی خون دل ؛ بی تعب. بی رنج. بی تحمل مشقت :
دولت آنست که بی خون دل آید به کنار
ور نه با سعی و عمل باغ جنان این همه نیست.
حافظ
در گذشته هنگام خواستن کاری از دیگری یا دیگران کلمه ی بی زحمت را به کار می بردند و معنی آن این بود که اگر برای شما زحمتی ندارد مثلا فلان کار را انجام دهید که امروزه به جای آن از کلمه ی لطفا استفاده می شود که در برگیرنده ی این صحبت است که اگر زحمتی هم دارد شما لطف کنید و این کار خواسته شده را انجام دهید.
...
[مشاهده متن کامل]

این کلمه را بگاه خواهش چیزی در مقام ادب از کسی بکار برند.

بپرس