بی زحمت
/bizahmat/
برابر پارسی: خواهش می کنم
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
۲. (قید ) بی رنج، بی مشقت.
مترادف ها
ساده، ملایم، اسوده، سبک، روان، اسان، سهل، بی زحمت، بدون اشکال
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
بی خون دل ؛ بی تعب. بی رنج. بی تحمل مشقت :
دولت آنست که بی خون دل آید به کنار
ور نه با سعی و عمل باغ جنان این همه نیست.
حافظ
دولت آنست که بی خون دل آید به کنار
ور نه با سعی و عمل باغ جنان این همه نیست.
حافظ
در گذشته هنگام خواستن کاری از دیگری یا دیگران کلمه ی بی زحمت را به کار می بردند و معنی آن این بود که اگر برای شما زحمتی ندارد مثلا فلان کار را انجام دهید که امروزه به جای آن از کلمه ی لطفا استفاده می شود که در برگیرنده ی این صحبت است که اگر زحمتی هم دارد شما لطف کنید و این کار خواسته شده را انجام دهید.
... [مشاهده متن کامل]
این کلمه را بگاه خواهش چیزی در مقام ادب از کسی بکار برند.
... [مشاهده متن کامل]
این کلمه را بگاه خواهش چیزی در مقام ادب از کسی بکار برند.