بی رویی ار بروی کسی آری
بی شک برویت آید بی رویی.
ناصرخسرو.
|| رسوایی : گر بپوشیمش ز بنده پروری
تو چرا بی رویی از حد می بری.
مولوی.
|| بی توجهی. ( غیاث ) ( آنندراج ) : این است جفا که زود بگذشتی
از بی رویی چو روی ما دیدی.
عطار.
|| بیرونقی. ( غیاث ) ( آنندراج ).