بی رونق

/bironaq/

مترادف بی رونق: بی طراوت، راکد، کاسد، کدر، کساد، متروک، نارایج

متضاد بی رونق: پررونق

معنی انگلیسی:
lustreless, dull, unsuccessful, stagnant

لغت نامه دهخدا

بیرونق. [ رَ / رُو ن َ ]( ص مرکب ) ( از: بی + رونق ) کساد. بی مشتری. بی رواج.
- بازار بی رونق ؛ بازار کساد. کاسد. نارواج. تق و لق. ( یادداشت مؤلف ) :
کار بیرونقان بساز آورد
رفتگان را بملک بازآورد.
نظامی.
کسانی که مردان راه حقند
خریدار بازار بیرونقند.
سعدی.
رجوع به رونق شود.

فرهنگ فارسی

کساد ٠ بی مشتری ٠ بی رواج ٠

پیشنهاد کاربران

کساد
- بازار کسی یخ کردن ؛ سرد شدن بازار او. از رونق افتادن بازار وی. ( یادداشت مؤلف ) .
سوت و کور
راکد، کاسد، کساد، متروک، بی طراوت، کدر، نارایج
کساد

بپرس