بی ذوقی

/bizowqi/

مترادف بی ذوقی: بدسلیقگی، کج سلیقگی ، بی احساسی، بی حالی، بی دماغی، بی شوروحالی

متضاد بی ذوقی: سلیقه مندی، خوش سلیقگی

لغت نامه دهخدا

بی ذوقی. [ ذَ / ذُو ] ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی ذوق.بیمزگی. || بی سلیقگی. ( ناظم الاطباء ). || عدم قدرت احساس زیبائیها. مقابل باذوقی.

فرهنگ فارسی

۱ - بیمزگی . ۲ - بی سلیقگی . ۳ - عدم قدرت احساس زیباییها مقابل باذوقی .

پیشنهاد کاربران

کورذوقی . [ ذَ / ذُو ] ( حامص مرکب ) نداشتن ذوق سلیم . بی ذوقی . ( فرهنگ فارسی معین ) . رجوع به کورذوق شود.

بپرس