بی دیوار. [ دی ]( ص مرکب ) ( از: بی + دیوار ) که دیوار ندارد : بچشم سر یکی بنگر سحرگاه بر این دولاب بی دیوار و بی لاد.
ناصرخسرو.
رجوع به دیوار شود.
فرهنگ فارسی
که دیوار ندارد ٠
پیشنهاد کاربران
نامحفوظ. [ م َ ] ( ص مرکب ) حفظناشده . نگهداری نشده . محافظت نشده . || بی حفاظ. بی حصار. که از تعرض دیگران و چشم انداز رهگذران مصون و محفوظ و پوشیده نیس