بی دیدار. ( ص مرکب ) ( از: بی + دیدار ) بی جمال. زشت. ( یادداشت مؤلف ). مقابل دیداری : مرا رفیقی امروز گفت خانه بسازکه باغ تیره شد و زردروی و بی دیدار.فرخی.رجوع به دیدار شود.