بی دود. ( ص مرکب ) ( از: بی + دود ) که دود ندارد. روشن. دور از تیرگی. || مجازاً، زیبا و دور از هر تیرگی و از هر زشتی : بدو داد شنگل سپینود را چو سرو سهی شمع بیدود را.
فردوسی.
شمع بیدود و نقش بیداغند.
نظامی.
رجوع به دود شود. - آتش بی دود ؛ کنایه از شراب. ( از یادداشت مؤلف ).