بی دوا. [ دَ ] ( ص مرکب ) ( از: بی +دوا = دواء ) بدون دوا. ( ناظم الاطباء ). بی دارو. که دوا ندارد: بی دوا و غذا؛ بی دارو و خوراک. ( یادداشت مؤلف ). بی هیچ وسیله تغذیه و درمان. || بی درمان و لاعلاج. ( ناظم الاطباء ). که علاج نپذیرد: درد بی دوا؛ درد که علاج نپذیرد. ( یادداشت مؤلف ) : دری دیگر نمیدانم که روی از توبگردانم مخور زنهار برجانم که دردم بی دوا ماند.