بی دم
/bidom/
لغت نامه دهخدا
- بیدم مردان ؛ بی نفس دمیده شده به خیر و دعا بر کسی. بی دعای اولیأاﷲ. ( آنندراج ). و رجوع به دَم شود.
بی دم. [ دُ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + دم ) بی دمب. دم بریده. || شرور و موذی و باشرارت و بیشتر در حیوانات استعمال کنند. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
گویش مازنی
پیشنهاد کاربران
در گویش خراسانی، بیدم به معنی باد شدید و طوفان است.
گاهی مادرم می گفت ممد در رو ببند که بیدم میه به خنه این تو لهجه تربتی لامتی استفاده می شه به معنی طوفان