بی دست و پایی

لغت نامه دهخدا

بی دست و پایی. [ دَ ت ُ ] ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی دست وپا. || بیعرضگی. بی کفایتی. || بی قدرتی. بی زوری. ناتوانی. ضعف : چون اجلش فرارسید از بی دست و پایی نتوانست گریخت. ( گلستان ).

فرهنگ فارسی

حالت و چگونگی بی دست و پا ٠ یا بیعرضگی ٠ بی کفایتی ٠ یا بی قدرتی ٠

پیشنهاد کاربران

بپرس