بی خویشی. [ خوی / خی ] ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی بیخویش. بیخودی.از خود بی خود شدگی. از خودی خود رستگی : کار من سربازی و بی خویشی است کار شاهنشاه من سربخشی است.مولوی.