بپیوندم و باغ بی خو کنم
سخنهای شاهنشهان نو کنم.
فردوسی.
بسازیم و آرایش نو کنیم نهانی مگر باغ بی خو کنیم.
فردوسی.
|| پیراستن. پاک کردن. زدودن : جهان را بداد و دهش نو کنم
مگر کز بدان باغ بی خو کنم.
فردوسی.
جهان از بدان پاک بی خو کنم بداد و دهش کشوری نو کنم.
فردوسی.
به گیتی صد آتشکده نو کنند جهان از ستمکاره بی خو کنند .
فردوسی.