عباراتی از قبیل بیخدائی و خداداری ساخته و پرداخته قوای ادراکی فهم و عقل محدود و ناقص انسانی می باشند و نه بیان کننده حقایق مُسَلَم. خدا یک چیز نیست که انسان مثل سکه یا اسکناس پولی آنرا در جیب داشته باشد و یا نداشته باشد، یا یک مجسمه طلائی که انسان آنرا در طاقچه یا گاوصندوق داشته باشد و یا نداشته باشد بلکه خدا چیزیست بخودی خود و دارنده کلیه چیز های زنده و غیر زنده. لذا هیچ فرد انسانی و هیچ موجود دیگری خدا را ندارد بلکه خدا هر فرد انسانی و هر موجود دیگری را دارا می باشد. خدای حقیقی و واقعی کلیه موجودات زنده و غیر زنده را از ابعاد فراوان و بیکران خویش و در بطن خود آفریده و نه از عدم یا نیستی و نه در خارج یا بیرون از خود. زیرا خدا موجودیست بیکران یا بینهایت و لذا هیچ موجود دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از او نه وجود دارد و نه می تواند وجود داشته باشد. به عنوان مثال یک موجود خیالی اوهامی تحت نام اهریمن یا ابلیس یا زَتان و یا شیطان تحت عنوان فرشته وسوسه گر بسوی بدی ها و گمراهی ها وجود ندارد. یک موجود خیالی اوهامی تحت نام گابریئل یا جبرئیل تحت عنوان فرشته پیام رسان و پیام آور وجود ندارد. یک موجود خیالی اوهامی تحت نام عزرائیل یا ملک الموت و یا فرشته مرگ و قبض کننده روح وجود ندارد. یک موجود خیالی اوهامی تحت نام میخائیل یا ایل مَی خواهان تحت عنوان فرشته رحمت و مهربانی وجود ندارد و سر انجام یک موجود خیالی اوهامی تحت نام اسرافیل فرشته صورچی یا شیپور زن وجود نداشته و نخواهد داشت. هستی و نیستی محض و واقعی بر رویهم ( و نه جدا از هم ) چیز های دیگری نیستند غیر از خود خدای حقیقی و واقعی، بیکران و بینهایت. خدای حقیقی و واقعی نه فقط موجودی لازمان و لامکان بلکه به یک سهم مساوی موجودی بازمان و بامکان هم می باشد که بر رویهم به دو بخش وسیع مطلق و نسبی تقسیم شده اند هرکدام با کمیت ها و ماهیت های معکوس. پدیده های بیزمانی و بیمکانی در اصل و ریشه به معنای عدم وجود زمان و مکان نبوده بلکه نیمزوج های بنیادی همزاد و هم بازی و هم ارز آنها.
... [مشاهده متن کامل]
اگر یک فرد انسانی ( هندو، بودائی، زرتشتی، یهودی، مسیحی، مسلمان و یا هر فرد دیگری ) از من به پرسد که آیا تو خدا داری یا بیخدا ؟ پاسخ من به وی به شکل زیر خواهد بود: تو و من نه خدا داریم و نه بیخدا هستیم بلکه خدا من و تو را دارد.