بی حوصلگی
/bihoselegi/
مترادف بی حوصلگی: بی تابی، بی صبری، بی طاقتی، تنگ حوصلگی ، ناشکیبائی، بی شکیبی، ناصبوری ، شتابزدگی
متضاد بی حوصلگی: پرحوصلگی، شکیبایی
برابر پارسی: بی تابی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
۲. شتاب زدگی.
واژه نامه بختیاریکا
دانشنامه عمومی
در اصطلاح مرسوم، بی حوصلگی، [ ۲] [ ۳] [ ۴] [ ۵] سررفتن حوصله یا حوصله سررفتگی حالت احساسی و گاه روان شناختی است که وقتی فردی هیچ کارِ به خصوصی برای انجام دادن ندارد، تجربه می کند؛ علاقه ای به محیط اطراف خود ندارد، یا احساس می کند که یک روز یا دوره ای کسل کننده یا خسته کننده را می گذراند. دانشمندان نیز آن را به عنوان پدیده ای مدرن که دارای بعد فرهنگی است، درک می کنند. محققان معتقدند: «هیچ تعریفِ پذیرفته شدهٔ جهانی از حوصله سررفتگی وجود ندارد. اما هرچه که باشد، محققان معتقدند، این فقط اسم دیگری برای افسردگی یا بی اشتهایی نیست. به نظر می رسد سر رفتن حوصله حالت روانی خاص است که مردم آن را ناخوشایند می دانند - عدم تحریکی که به آن ها میل به خلاصی می دهد. علاوه بر آن با انبوهی از پیامدهای رفتاری، پزشکی و اجتماعی همراه است. »[ ۶] طبق اخبار بی بی سی، سر رفتن حوصله «. . . می تواند یک حالت خطرناک و مختل کننده ذهن باشد که به سلامتی شما آسیب می رساند»؛ با این حال تحقیق «. . . نشان می دهد که بدون سر رفتن حوصله نمی توانیم به ویژگی های خلاقانه خود دست یابیم. »[ ۷]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: بی حوصلگی
مترادف ها
ساییدگی، تحریک، هیجان، اذیت، جیغ، تهییج، اخم، ترشرویی، بی حوصلگی
بی حوصلگی، بی صبری، بی تابی، بی طاقتی
پیشنهاد کاربران
بیحُوصِلِگی: ١. بیتابی، نابردباری، ناشکیبی، ناشکیبایی ۲. شتابزدگی
در پارسی " بی کژاری ، ناشکیبایی" در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.