بی حفاظی

لغت نامه دهخدا

بی حفاظی. [ ح ِ ] ( حامص مرکب ) بی پردگی. بی حمیتی : امیر ناصرالدین از بی حفاظی و غدر او ممتعض شد و عزم ناحیت سیستان پیش گرفت. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 238 ). چون امیر ناصرالدین بی حفاظی مشاهدت کرد دست زخم رسیده بشمشیر یازید. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 8 ).

فرهنگ فارسی

بی پردگی ٠ بی حمیتی ٠

پیشنهاد کاربران

بپرس