بی حفاظ


مترادف بی حفاظ: بی حصار، نامحفوظ ، بی پناه

متضاد بی حفاظ: حفاظدار، محفوظ، مصون

معنی انگلیسی:
unprotected, fenceless, bare, naked, bleak

لغت نامه دهخدا

بی حفاظ. [ ح ِ ] ( ص مرکب ) بدون ستر.بدون پرده. || بی شرم. بی حیا :
در چین طره تو دل بی حفاظ من
هرگز نگفت مسکن مألوف یاد باد.
حافظ.
|| بی چادر و روی پوش ( زن ). ( یادداشت بخط مؤلف ). || بی عفت :
یکی بدرگ و بی حفاظ است سخت
ندانم که کشته ست چونین درخت.
شمسی ( یوسف و زلیخا ).
|| بی پرهیز. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

بدون ستر ٠ بدون پرده ٠ یا بی شرم ٠ بی حیا ٠

مترادف ها

bleak (صفت)
غم افزا، در معرض باد سرد، بی حفاظ

shelterless (صفت)
بی حفاظ، بی پناه

فارسی به عربی

کییب

پیشنهاد کاربران

نامحفوظ. [ م َ ] ( ص مرکب ) حفظناشده . نگهداری نشده . محافظت نشده . || بی حفاظ. بی حصار. که از تعرض دیگران و چشم انداز رهگذران مصون و محفوظ و پوشیده نیس
بی در و پیکر
بدون حصار ونرده

بپرس